داستان مصور گاوها ( ته خنده )
داستان مصور گاو ها (ته خنده)
داستان مصور چیست؟ عکس هایی که در کنار هم قرار بگیرند و گاهی با اضافه کردن چند جمله یک داستان کوتاه را می سازند.
خسته و بی حوصله بودم
واقعا نمیدونستم چی کار کنم خب حوصلم سر رفته بود
با خودم گفتم اینجا که کسی نیست یکم مسخره بازی کنم
کپی کردن بدون ذکر منبع حرام میباشد. (پیکو پیکس)
خسته و بی حوصله بودم
واقعا نمیدونستم چی کار کنم خب حوصلم سر رفته بود
با خودم گفتم اینجا که کسی نیست یکم مسخره بازی کنم
بعدش یکم دیگه هم مسخره بازی کردم
همینجور که داشتم توی مزرعه میچریدم و مسخره بازی میکردم
یهو چشم به دو تا گاو دیگه افتاد که داشتن به هم گل می دادن
اینجا بود که من به خودم اومدم
فهمیدم منم با ید برم جفتمو پیدا کنم
شروع کردم به گشتن
تا اینکه به یه عروسی رسیدم
توی اون جشن یه ماده خیلی خوشگل هم بود
انقد خوشگل بود که من اینجوری شدم
مسئله رو به بابا پنجعلی(پایتخت) گفتم
بابا پنجعلی گفت که برم اونور مزرعه بچرم خودش میره با گاو مادهه حرف میزنه
خلاصه منم داشتم میچریدم که ماده خوشگله اومد..
همینطور به هم نگاه کردیم.. اولش خجالت می کشیدیم ...
یه گل صورتی اونور بود که پریدم گل رو بچینم واسه گاو خوشگله
تو نگو اونم همین فکرو میکنه در نتیجه..
دوباره در نتیجه...
بعد از اون بعضی وقتا با هم می چتیدیم
بعدا با هم ازدواج کردیم به کوری چشم مجردا.
راستی اینم مادر زنمه